Loading spinner

هنوز

دوشنبه، ۳۰ دی ۱۳۹۸

شعری کوتاه و زیبا که دوستش دارم. دنیا همچون شبی تیره در زمستانی سرد است، مردمان جهان خودخواه‌اند و زمانه با ناشادمانی می‌گذرد. با این وجود، شاعر هنوز امید دارد،‌ امید به قلبی آکنده از مهر که هنوز می‌تپد.

نام شعر: هنوز (ankoraŭ)
سراینده: اصل شعر را شاعر اسپرانتیست روس، رومن فرانکل (Roman Frankel) سروده البته با واژگان و قافیه‌ای دیگرگون. اما نسخهٔ فعلی که بسیار آهنگین‌تر و دلنشین‌تر از نسخهٔ اصلی است در کتاب نغمه‌های اسپرانتو (Kantaro Esperanta) آمده که مونتاگو سی. باتلر (Montagu C. Butler) آن‌را گردآوری کرده‌است. پس شاعر این نسخه را نیز نمی‌دانم.

برگردان به فارسی: دکتر ناصرالدین صاحب‌الزمانی (از صفحات ۲۲۴ و ۲۲۵ کتاب زبان دوم، چاپ اول ۱۳۸۴ انتشارات عطایی)

Meze de vintro malvarma
kantas ankoraŭ birdeto;
kaj en la nokto malhela
lumas ankoraŭ steleto.

در میان زمستانی سرد،
هنوز پرنده‌ای، نغمه می‌سراید؛
و در شبی تیره؛
هنوز، ستاره‌ی کوچکی، می‌درخشد.

Meze de nigra nubaro
brilas ankoraŭ la suno;
blovas la suda venteto
malgraŭ la griza aŭtuno.

در میان توده‌ابری سیاه،
هنوز، خورشید، می‌تابد؛
نسیم دلنواز جنوب؛
علی‌رغم خزان غم‌آلوده، می‌وزد.

Meze de mond' egoista
batas la koro amanta;
meze de horo malgaja
ridas espero flamanta.

در میان جهانی خودخواه،
قلب آکنده از مهر، هنوز، در تپش است؛
در میان ساعاتی ناشادمان؛
امیدی پر لهیب، می‌خندد.