Loading spinner

دگردیسی‌ها

دوشنبه، ۳۰ دی ۱۳۹۸

شاعری را در نظر بگیرید که سال‌ها پیش، امپراتور از یکی از شعرهایش رنجیده و او را تبعید کرده‌است. دور از سرزمین خود، در خاکی غریب، در میان مردمانی که زبانش را نمی‌فهمند و شعرهایش را در نمی‌یابند. تنها سرمایه‌اش، شعرش، اکنون در نظر این مردمان جدید هیچ ارزشی ندارد.

این شاعر، پوبلیوس اویدیوس ناسو (اُوید) است که از ۴۳ پیش از میلاد تا ۱۸ پس از میلاد می‌زیست. او، درمانده و نالان، در پایان شاهکار بزرگش، دگردیسی‌ها (Metamorphoses)، بندی را آورد و در آن گفت که ماندگار است، و تا جهان باقی است از او نیز نامی باقی مانده، چرا که کاری بزرگ را به انجام رسانده‌است (این کتاب را میرجلال‌الدین کزازی با نام «افسانه‌های دگردیسی» به پارسی ترجمه کرده‌است).

گفتار او درست به مانند فردوسی بزرگوار ماست که در سرانجام سرایش شاهنامه او را رنجاندند، اما با این حال گفت که:

نمیرم از این پس که من زنده‌ام / که تخم سخن را پراکنده‌ام
بناهای آباد گردد خراب / ز باران و از تابش آفتاب
پی افکندم از نظم کاخی بلند / که از باد و باران نیابد گزند

بله، اُوید ماند،‌ سرافراز و بزرگ، و شاهکارش هزاره‌هاست که خوانده می‌شود و امروزه از آن بدکردارانی که او را از خانه‌اش دربه‌در کردند نامی بر جای نیست. (با این حال بر این عقیده‌ام که باقی ماندن امروزهٔ نام او و آثارش چندان فرقی به حال او نداشت و ندارد. مُرده احتیاجی به نام بر جای‌گذاشته‌اش ندارد، چه نیک باشد چه بد. مهم، دوران زندگی او بود که به سختی گذشت و دوران زندگی بدکردارانی که بد کردند ولی به خوشی گذشت!)

نام شعر: آخرین بند کتاب آخر (کتاب پانزدهم) دگردیسی‌ها
سراینده: اُوید
برگردان فارسی از خودم (از روی ترجمهٔ انگلیسی نسخهٔ Brookes More چاپ ۱۹۲۲ انتشارات Cornhill)

Iamque opus exegi, quod nec Iovis ira nec ignis
nec poterit ferrum nec edax abolere vetustas.
Cum volet, illa dies, quae nil nisi corporis huius
ius habet, incerti spatium mihi finiat aevi:
parte tamen meliore mei super alta perennis
astra ferar, nomenque erit indelebile nostrum,
quaque patet domitis Romana potentia terris,
ore legar populi, perque omnia saecula fama,
siquid habent veri vatum praesagia, vivam.

و اکنون، من کاری سترگ را به پایان رساندم، که نه خشم ژوپیتر، نه آتش، نه پولاد [شمشیر پولادین] و نه زمان نمی‌تواند آن‌را از بین برد.
مرگ من هرگاه که باشد بگذار فرا رسد که مرگ تنها بر این جسم فانی توانایی دارد.
چرا که پارهٔ بهتر من جاودان خواهد ماند، بر فراز ستارگان و نام من ماندگار و پاک‌نشدنی خواهد بود.
تا هر جا که قدرت امپراتوری روم بر سرزمین‌های فتح‌شده برقرار باشد، مرا [کتاب مرا] خواهند خواند.
اگر پیشگویی‌های شاعران درست باشد، در تمام دوران‌های آینده، من زنده خواهم بود و نام و آوازه‌ام پابرجا.