ممکن است این شعر و نیز احساس شاعر نسبت به اسپرانتویو را اغراق و مسخره تلقی کنید. اما اگر هدفی که زبان اسپرانتو برای آن بوجود آمده را بدانید دیگر این شعر اغراقآمیز به نظر نمیرسد. آن گفته مشهور لودویگ زامنهوف (بنیانگذار زبان اسپرانتو) را نیز میبایست به یاد آورد که گفت:
Rompu, rompu la murojn inter la popoloj!
Break, break the walls between the peoples!
خراب کنید، خراب کنید این دیوارهایی را که میان مردم جدایی میافکنندBreak, break the walls between the peoples!
Ludwik Lazarus Zamenhof (1859 - 1917)
---
نام شعر: سرزمین پدری ما (Nia patrujo)
سراینده: نمیدانم.
برگردان به فارسی: دکتر ناصرالدین صاحبالزمانی (از صفحهٔ ۱۸۲ کتاب زبان دوم، چاپ اول ۱۳۸۴ انتشارات عطایی)
Regno konata,
ای قلمروی آشنایِ
De progresuloj!
اعتلاجویان!
Tero benata,
ای سرزمین مبارکِ
De paceuloj!
صلحجویان!
Kie troviĝas,
کجایی تو؟
Lando la bela!
ای آبادستان زیبا!
ĉu vi kaŝiĝas?
آیا تو پنهانی؟
Hejmo ĉiela!
ای منزلگه آسمانی!
Vi estas ĉie,
تو در همه جایی،
Kvankam nenie!
هر چند (به ظاهر) هیچ جایی!
Nia patrujo!
ای پدرستان ما (سرزمین پدری ما)!
Esperantujo!.
ای اسپرانتویو (ای اسپرانتستان)!