Loading spinner

سرزمین من

سه‌شنبه، ۱ بهمن ۱۳۹۸

شعر زیر را از این کتاب انتخاب کرده‌ام:

گزیده ای از معروفترین و زیباترین سروده های ادبیات اسپانیا
مترجم: فریده مهدوی دامغانی
نشر تیر. چاپ اول 1383. تیراژ: 1000 نسخه. 287 صفحه. 2100 تومان. شابک : 9-88-6581-964

Miré los muros de la patria mia

Miré los muros de la patria mia,
si un tiempo fuertes, ya desmoronados,
de la carrera de la edad cansados,
por quien caduca ya su valentía .

Salíme al campo, vi que el Sol bebía
los arroyos del yelo destados,
y del monte quejosos los ganados,
que con sombras hurtó su luz al día.

Entré en mi casa; vi que, amancillada,
de anciana habitación era despojos;
mi báculo, corvo y menos fuerte.

Vencida de la edad sentí mi espada,
y no hallé cosa en que poner los ojos
que no fuese recuerdo de la muerte.

Fransisco De Quevedo ( spaña 1580 - 1645 )

به حصارهای سرزمینم خیره گشتم

به حصارهای سرزمینم خیره گشتم که روزگارانی،
آن چنان مقتدر بودند و اینک ویرانه‌ای نابود شده‌اند،
سست و بی‌رمق از گذشت سال‌ها،
همچنان که ارزش و منزلتشان این چنین فرسوده گشته‌است.

به میان دشت‌ها رفتم تا آفتاب را ببینم
که از نهرهایی که با یخ کوه‌ها به وجود آمده‌اند
سیراب شده‌است، و بر فراز تپه، گاوهایی بدخلق،
به هر سو سایه می‌افکندند و نور روز را می‌ربودند.

به سرایم وارد شدم. آنجا دیدم که
اقامتگاهی قدیمی‌، و صرفا ویرانه‌ای بیش نبود،
مستخدمانم نیز کمتر از پیش قوی، و بیش از پیش خمیده بودند ...

مغلوب از گذشت زمان، شمشیرم را لمس کردم،
و هیچ چیز نیافتم تا نگاهم را بدان خیره سازم
تا اینک، یادآور مرگ و نیستی نباشد...

فرانسیسکو د کوئه ود (1645-1580)